داستانى که مرحوم حاجى نورى در جلد اول دارالسلام (ص 253) در بیان کرامات عالم ربانى مرحوم حاج سید محمد باقر قزوینى ، خواهرزاده سید بحرالعلوم نقل فرموده است:
از صالح متقى سید مرتضى نجفى که گفت به اتفاق جناب ((سید قزوینى )) به زیارت یکى از صلحا رفتیم . چون سید خواست برخیزد آن مرد صالح عرض کرد امروز در منزل ما نان تازه طبخ شده دوست دارم شما از آن میل بفرمایید.
سید اجابت فرمود، چون سفره آماده شد، سید لقمه اى از نان در دهان گذارد پس عقب نشست و هیچ میل نفرمود، صاحب منزل عرض کرد چرا میل نمى فرمایید؟ فرمود: این نان را زن حائض پخته ، آن مرد تعجب کرد و رفت تحقیق نمود معلوم شد سید درست مى فرماید پس نان دیگر آورد جناب سید از آن میل فرمود.
جایى که پخته شدن نان به دست زن حائض سبب مى شود که یک نوع قذارت و کثافت معنوى در آن نان پیدا شود، به طورى که صاحب روح لطیف و قلب صافى آن را درک مى کند، پس چه خواهد بود حالت نانى که پزنده آن مبتلا به انواع آلودگیها ازنجاسات معنوى و ظاهرى باشد.
و در حالات جناب سید بن طاووس گفته شده که هر طعامى که هنگام آماده کردن آن نام خدا بر آن خوانده نمى شد از آن میل نمى فرمود عملا بقوله تعالى :وَلا تَاءْکُلُوا مِمّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ
واى از دوره اى که به جاى بردن اسم خدا هنگام طبخ ، موسیقى و آلات لهو استعمال نمایند و نعمت خدا را با معصیت همراه کنند و بدتر از آن ،نانى که گندم یا جو آن مورد زکات و حق فقرا بوده یا زمینى که در آن زراعت شده غصبى باشد،هرچند خورنده بیچاره ازاین امور بیخبرباشدلکن اثروضعى و حتمى آن بجاست .
از اینجا دانسته مى شود که چرا در این دوره دلها قساوت پیدا کرده ، موعظه اثر نمى کند و وساوس شیطانى بر آنها مسلط گردیده به طورى که صاحب مقام یقین و قلب سلیم عزیزالوجود گردیده ،و با این وضع اگر کسى با ایمان از دنیا برود خیلى مورد تعجب است .